سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا دانشمند که نادانى وى او را از پاى در آورد و دانش او با او بود او را سودى نکرد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 101 تیر 1 , ساعت 5:6 عصر

به سوی کدام کعبه

در شتابی آهای رود جاری بودن

آهای انسان

تو که رفته از یادت

درون سینه قلبی را...

غبار از مسجد و معبد همی گیری

درون قلبت اما..

سیاهیهای حرص و خود پرستی

میکنند بیداد..

نشستم پای یک آیینه

به آواز زلال رود

به سوی خویش میکنم فریاد

آهای در سجاده فرو رفته

برون آ...از پیله نفرت

که مهر تنها خدا باشد

که مهر تنها خدا باشد

من از قلبم با همه نزدیک بودنش دورم

خدا را در چه میجویم؟

من این ذکرهای تو خالی

شب و روز با که میگویم؟

ببار بر من ..ببار بر من

هزار گیسو..به هر تارش

هزاراران جام.. از شراب عشق

که دل شاید دلی گردد

چو آباد میشود.. از خراب عشق

ز این لحظه...

به قبل از هر لباس ساده احرام

سری بر خانه دل زن..

خراب کن غیر عشق

هر چه تباه سازد این خانه یار را

بس است تکرار..بی باورها

کنون آغاز کن

رقص عشق..مستی...

سرود مهر به کردار را

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ